acteres
دنیایی که تورو نداشته باشه بهش میگن سرباز خونه
پیاله عشقم لبریز شده از عشق می چکد بر روی گونه ام عشق ها کنار میزنم و باز هم میچکد قلم بر میدارم و مینویسم ولی باز هم میچکد سر بر میدارم و به بید مجنون مینگرم ولی باز هم میچکد در کوچه مهر و وفا قدم میزنم ولی باز هم میچکد چه کنم تا نچکد؟خیس شدم از عشق! مینگرم به اسمان.هان. باران می اید!!!!!
تیک تاک ساعتش تمام نمیشود مگر میگفتند میشود میروم سر چشمه . مادرم مینگرد مرا میپرسد: به کجا میروی چنین شتابان؟ با تمام دل خود میگویم:میروم تا برسم میرسم به او چه مشاطه کرده خدا او را! هر وقت میبینم اورا میلرزاند نگاهش بندبند وجودم را ولی میگوید:دل با دیگری دارد . دل در گرو دارد نمیدانم چه بگویم در نگاهش تمنایی موج میزند به سختی گویمش:گل من باغچه نوت مبارک!!!!!!!
چه با طراوت است این عشق نم نم ان خیس میکند وجودم را.درونم را به افق مینگرم همه چی پیداست در یک سراب سرابی تهی از هر چیزی تحسین شده است این طبیعت وچه کرده این خدا رفته تا بی انتها همه چی را ورق زده تک تک.ریز ریز وسبز کرده همه جا را مانند روزنه های یک برگ
خسته ام........ نمی دانم از چی واز کی؟ فقط میدانم میخواهم بروم بندهای کوله بارم را ازاد کنم وبند پوتین ببندم و بروم... بروم به بی نهایت...... توهم می ایی؟بیا. بیا که در بی نهایت همه چیز هست . حتی عشق!!!!! یا علی گویم وپارو برمیدارم میزنم ومیزنم تا برسم. ولی نمیرسن چراااااا؟ راستی من به بی نهایت سفر کردم!!!!!!!!!!!
چه سخت است این زندگی
خیال می کردم عشق عروسکی است که میتوان با ان بازی کرد ولی افسوس که اکنون معنی عشق را درک کرده ام وفهمیده ام که خود عروسکی هستم بازیچه دست سرنوشت.....................
نظر یادتون نره هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
گاهی وقتا به نظرم میرسه شاید باید کارگردان میشدم چون هر کی به من میرسه بازیگر است